شما همواره بر کتابخوانی در سخنرانیهایتان تاکید دارید و در صفحهٔ شخصیتان نیز همواره براین موضوع تاکید میکنید. میخواهیم بپرسیم که این تاکید از کجا میآید؟ چرا باید کتاب خواند؟
اگر بخواهم با خودم صادق باشم، بی هیچ تعارفی می گویم که مهمترین عامل ایستادن در این نقطه از موفقعیت در زندگیام را مرهون خواندن کتاب هستم. اولین عامل موفقعیتم، کتابهایی هستند که خواندهام و انسانهایی که با آنها مراوده داشتهام و وقتم را با آنها گذراندهاند، عامل دوم موفقیتهایم هستند. جالب است بدانید که بسیاری از انسانها با خواندن یک کتاب یا صفحهای از یک کتاب، یا حتی سطری و جملهای، مسیر زندگیشان تغییر کرده است و به سمت قلهها رفته است. این را زیاد شنیدهایم که شخصی عامل موفقعیت خود را خواندن یا شنیدن یک جمله از یک کتاب یا یک شخص موفق دانسته است.
*کتابخوانی چه اندازه میتواند حال عمومی ما را خوب بکند؟
اگر بخواهیم مدیریت بر خود داشته باشیم، و ارتقا خودمان را با برنامه پیش ببریم، به یک نسخه یا یک نقشهٔ راه نیاز داریم. این نقشهٔ راه میتواند کتابهایی باشد که میتوانند برای پیشبرد اهداف ما، مفید باشد و یک جامعه اگر براساس یک نقشه راه حرکت کند، چون طعم موفقعیت را میچشد، حالش خوب است و چون حالش خوب است، ناهنجاریهای رفتاری کاهش پیدا میکند. مودت و محبت رواج پیدا میکند و آن جامعه دارای سلامت روان و جسم میشود. نتیجه آن پیشرفت و رشد آن جامعه خواهد بود.
*نکته مهمتر این که شما شیوه خاصی برای انتخاب کتاب توصیه میکنید؟
بله. برای انتخاب کتاب باید ببینیم که هدف ما چیست؟ علاقهام چیست؟ در چه زمینهای میخواهیم رشد کنیم؟ و به چه مطالب و کاتالیزوی نیاز داریم؟ انباشت اطلاعات در زمینههای مختلف، با توجه به گستردگی علوم به هیچ عنوان مفید نیست و اصلاً توصیه نمیشود. خوب نیست که سرمان را پر کنیم از انباشت اطلاعات. حواسمان باشد که کتابها را براساس فاکتورهای مدنظرمان انتخاب کنیم.
*چه کتابی را باید خواند؟
اجازه بدهید پاسخم به این پرسش را با این جمله آغاز کنم که هر کتابی را نباید خواند. همان طور که هر غذایی را نباید خورد. هر موسیقی را نباید گوش داد. هر صحنهای را نباید دید. ما قرار است که بر حواس خودمان مدیریت داشته باشیم. بر فکرمان هم مدیریت داشته باشیم و به غذای فکرمان توجه کنیم. کتابی را بخوانیم که ما را رشد میدهد. حالمان را خوب میکند. و به ما امید، انرژی، انگیزه و اطلاعات مفید میدهد.
*تفاوت آدمهایی که کتاب میخوانند با آنها که کتاب نمیخوانند در کجاها نمود پیدا میکند؟
در قلهها. آنجایی که انسانها کتاب نخواندهاند، و به قله رسیدهاند، نمیتوانند خودشان را کنند و احساس خسران میکنند. فرد به تمام آرزوهای مادی خودش رسیده است و احساس کمبود میکند. فردی که رشد تک بعدی کرده و فقط در یک زمینه رشد کرده است. ولی به دلیل این که با کتاب مأنوس نبوده، نتوانسته است امور دیگر زندگی و کسب و کارش را مدیریت کند. یا در زمینه زندگی مشکل دارد و یا در اجتماع و یا سلامتی جسمی و روانی به مشکل برمی خورد و یا در ارتباط با دیگران دچار کاستی است. باید در تمام این زمینهها، رشد متعادل داشته باشیم. آنهایی که کتاب میخوانند، همواره به خودشان هشدار میدهند و همواره کتابهایی که میتوانند آنها را از انحراف از مسیر اصلی بازمی دارد. هر لحظه از مسیر زندگی خود بازتاب میگیرد و مسیر را اصلاح میکنند. حتی خطای کمترین را.
*تصوری در عامه مردم وجود دارد که کتابخوانی را تفریح و گذران اوقات فراغت میکنند. از همین رو، خیلیها برای توجیه نرفتن به سراغ کتاب می گویند که وقت ندارند. اگر کتابخوانی، تفریح نیست، چیست؟
پرسش جالبی است. کتابخوانی، تمرین است. تکلیف است برای این که در مسیر درست و علمی حرکت کنیم. کتابخوانی در عین تمرین و تکلیف، میتواند ما را به یک فرح و شادی و نشاط برساند. و یادمان باشد که کتابخوانی باید با برنامه باشد و نه این که موکول شود به اوقات فراغت. بعید می دانم کسانی که از سر فراغت کتاب میخوانند، بتوانند آن را خوب یاد بگیرند و بعد بتوانند در مسیر زندگیشان بکار بگیرند.
*قیاسی بین جامعههای موفق با عقب افتاده در سرانه مطالعه و میل به معالعه وجود دارد؟
بله. در جوامع توسعه یافته، مردم کتابخانههای بزرگتر دارند. اما کشورهای فقیرتر، آنهایی هستند که مردم تلویزیونهای بزرگتر دارند. بیشتر کشورهای توسعه یافته، کشورهایی هستند که مردمشان همواره با کتاب تفریح میکنند، راه میروند، حتی در کتار زمینهای ورزش، ایستگاهها و واگنهای مترو و خیلی جاهای دیگرکتاب در دسترس است. پس توسعه یافتگی، رشد فرهنگی به تبعه آن رشد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، همه و همه از یک جا میتوانند نشات بگیرند و آن هم بالابردن سرانهٔ مطالعه، ایجاد میل به خواندن، و ترویج فرهنگ کتابخوانی.
*شما کارآفرین موفق و نمونهای هستید و در این باره مشاورههای خوبی هم میدهید. تا چه اندازه کتاب میتواند در این امر مهم باشد؟
در بسیاری از مشاورهها بخصوص دربارهٔ کسب و کار، ما توصیه میکنیم که اطلاعات به روز به مراجعه کنندگان خود بدهند. میخواهم تاکید کنم که اطلاعات باید به دقیقه باشد به ثانیه باشد. شاید به روز، کمی کهنه باشد. مشاوری میتواند مشاوره به روز و کاربردی بدهد که با منابع علمی دنیا در ارتباط باشد. و همواره بر اساس نسخه مکتوبی که وجود دارد، حرف بزند. حرفش، مستند و مستدل باشد تا این که متکی شود براساس احساس و سلایق و برداشتهای شخصیاش.
*این روزها با افتتاح باغ کتاب که از آن به عنوان یکی از بزرگترین کتابفروشیهای جهان یاد میکنند، جمعیت زیادی در فضایی مملو از کتاب گشت و گذار میکنند. به نظر شما این امر تا چه اندازه میتواند در آیندهٔ ما تاثیرگذار باشد؟
آرزوی من این است همان طوری که گسترش فضای سبز در جامعهٔ ما شروع به رشد کرد، و ترویج داده شد و به شهرستانها و روستاها سرایت کرد، این کار قشنگ و بزرگ بتواند تقویت شود تا دیگران در شهرها و شهرستانهای دیگر از باغ کتاب پیروی کنند. آروزی من این است که همه فضاهای سبز و پارکها بخشی به نام باغ کتاب داشته باشند. بدون تردید وقتی یک خانواده به پارک و فضای سبز میروند، درصدی از همان خانواده، در آن لحظه دوست دارند که کتاب بخوانند. با کتاب زندگی کنند و کتاب ورق بزنند و فرصتی برای مطالعه داشته باشند. باغ کتاب، ستودنی است وبذری که امروز کاشتهاید، زمان میبرد تا جوانه بزند و نهالی شود و به درختی تنومند تبدیل شود. توصیه میکنم حوصله داشته باشید و اجازه ندهید تا نامهربانیها شما را از مسیرتان منحرف کند. و یا دلسرد شوید. امیدوارم روزی بشود که هر ایرانی در هر حالتی و هر جایی حداقل یک کتاب جیبی همراه داشته باشد.