در جلد سوم کتاب «طهران قدیم» آمده است: «زنها تقریبا در تمام ماه شعبان به تهیهی آذوقه و خواروبار ماه رمضان برآمده، به پاک کردن برنج و حبوبات و کوبیدن آرد برنج و نخودچی و زردچوبه (زردچوبه را در روغن کمی سرخ کرده و میکوبیدند) و امثال آن برآمده خانه را پر و پیمان میساختند و از اول این ماه بود که احوال و رفتار و قیافههای این دسته وضع دیگر یافته، تغییرات کلی میگرفت.»
نویسندهی کتاب «طهران قدیم» دربارهی سفرههای افطار توضیح داده است: «قاعدهی باز کردن افطار هم به ترتیب خوراکیها اول طبق سنت، خرما بود، که شاطر عباس صبوحی، شاعر عصر هود با الهام از آن غزلی با مطلع زیر سروده بود: روزهدارم من و افطارم از آن لعل لبت/ آری افطار رطب در رمضان مستحب است. ... اما سفرهی افطار و افطاربازکنی هم به این کیفیت بود که اول با نصف استکان آب گرم یا قنداق کم شیرینی، سپس یکی دو دانه تخممرغ نیمبند یا عسلی، چند انگشت ترحلوای آرد برنج، چند لقمه نان دوبار تور با پنیر و چای شیرین، پیالهای آش ساک یا آش رشته یا آش جو، افطار کرده و سپس به سر شام میرفتند ... شام افطارها هم کمابیش به این صورت تهیه میشد که مقداری از آن جز مخلفات و مقداری هم جزو غذا محسوب میشد مانند بورانی اسفناج با ماست، نرگسی اسفناج، حلوا ارده، ماست و لبو و در آخر شام که غالبا در این ماه بیشتر غذاهای نخوددار مانند کوفته شامی، شامی لپه، کوفته دست به گردن، فراهم میگردید و این نوع اغذیه که نصف نصف آن از نخودچی کوبیده بود به خاطر فوایدش زیادتر غذاهایشان را شامل میشد.»
جعفر شهری همچنین از شبنشینیهای ماه رمضان در تهران قدیم هم با شور و حرارت بسیار یاد میکند: «شبنشینیهای ماه رمضان از جمله مهمانیهای گرم و بانشاطی بود که همه از آن استقبال میکردند. در این شب نشینیها بود که زولبیا و بامیه و اصناف آن به وسط میآمد و چون وقت بیشتری داشتند، کتابخوانی و قصهسراییها و افسانهپردازیها و … نقل مجالس میشد و تقریبا تا سحرها طول میکشید. از مشغولیات دیگر شبهای ماه رمضان هم دورههای هیأتهای دینی، قرائت قرآن و تفسیر و دعاخوانی بود که در هر گوشه و کنار برپا میشد. نقل و نقالی قهوهخانهای بزرگ و کوچک که مشمول شاهنامهخوانی و حسین کرد و اسکندرنامهخوانی و سخنوی و مشاعره بود رونق زیادتر میگرفت.»