پدر در صبحی سرد، پسر را به گورستان کتابهای فراموششده میبرد. گورستان کتابهای فراموششده در دل شهر قدیمی بارسلونا پنهان شده است؛ کتابخانهای با دالانهای هزارتو و عناوینی فراموششده و مرموز. پسر اجازه دارد یک کتاب انتخاب کند و عهد کند که نگذارد آن کتاب فراموش شود. او از میان قفسههای غبار گرفته، کتاب «سایهی باد» را انتخاب میکند. دنیل کمکم عاشق کتاب میشود و سعی میکند دربارهی نویسندهاش پرسوجو کند و آرامآرام درگیر زندگی عجیب نویسندهی کتاب میشود.
کتاب «سایهی باد» پدیدهی ادبیات اسپانیا در سال ۲۰۰۱ بود و یک سال تمام پرفروشترین کتاب اسپانیا بود. این کتاب خیلی زود به زبانهای دیگر ترجمه شد و در مدت سه سال بیش از ۱۲ میلیون نسخه از آن به فروش رفت. «کارلوس روئیث ثافون» در این کتاب از داستانهای «صد سال تنهایی»، «جنزدگی»، «داستانهای کوتاه بورخس»، «آنک نام گل»، «سهگانه نیویورک» و «گوژپشت نتردام» الهام گرفته و به نوعی ترکیبی از این داستانها ساخته است.
✍️ برشی از کتاب: «یکبار در کتابفروشی پدرم از زبان یکی از مشتریهای دائمی شنیدم که میگفت بسیار بهندرت اتفاق میافتد با کتابی مواجه شویم که تأثیر و نفوذ آن با خواندن اثری برابری کند که برای نخستینبار روح و جانمان را به چالش کشیده است. آن نخستین تصاویر، پژواک و کلماتی که فکر میکنیم برای همیشه پشت سر گذاشتهایم در تمام طول زندگی همواره همراهمان خواهند ماند و در ذهنمان کاخی بنا میکنند که دیر یا زود اهمیتی ندارد چند کتاب خواندهایم، چند جهان ناشناخته را کشف کردهایم، تا چه حد آموختهایم و چقدر فراموش کرده باشیم بار دیگر به سویشان بازخواهیم گشت. حالا هر بار گفتههای آن مرد را به خاطر میآورم میدانم که تأثیر صفحات آن کتاب بر من چنان بوده که هیچگاه در میان هیچیک از قفسههای گورستان کتابهای فراموششده آن را باز نیافتهام.»
سایهی باد
نویسنده: کارلوس روئیث ثافون
مترجم: علی صنعوی
۷۴۴ صفحه
نشر نیماژ