«این خمی بود از شراب ربانی، سر به گل گرفته؛ هیچکس را بر این وقوفی نه... ؛ این خنب به سبب مولانا سر باز شد. هر که را از این فایده رسد، سبب مولانا بوده باشد.»
دربارهی رابطهی شمس و مولانا افسانهها بسیار است، بعضی به گواه تاریخ صحیح و معتبر است و بعضی صرفاً به گواه دل شیرین است. اینکه در نهایت ما کدام گواه را بپذیریم، به خودمان برمیگردد . آنچه ما از شمس میدانیم، این است که شمس در بامداد روز شنبه 26 جمادیالآخر سال 642 به قونیه آمد. آن زمان مولانا 40 سال از عمرش میگذشت و در زمرهی علمای دوران بود. این روز، همان روزی بود که مولانا شمس را نشسته بر دکهی بازار برنجفروشان میبیند و چشم در چشم او میدوزد. از همان جا طوفانی به زندگیاش میافتد که تا آخر عمر از آن رهایی ندارد.
دربارهی شخصیت تاریخی شمس تبریزی اقوال تاریخ بسیار کم است. شمس از دستهی عارفانی بود که در گمنامی زندگی میکرد، با مردمان حشر و نشر نداشت، و هیچگاه شاگردی برای خود نگزید. دائم در سفر بود و در منزلهای موقتی خود، با انجام کارهای ساده روزگار میگذرانید. تا در شهری شناخته میشد و خلایق دور و بر او جمع میشدند، از آن شهر سفر میکرد. به همین جهت او را «شمس پرنده» خواندهاند. وفات او نیز نامعلوم است. گمان بر این است شمس پس از ترک قونیه به تبریز رفته و در همین سفر یا در بازگشت به شام در میان راه فوت کرده است. بقعهای که در شهر خوی به نام شمس شناخته میشود، به اغلب احتمال آرامگاه واقعی اوست.
دربارهی کتاب «خمی از شراب ربانی»
کتاب «خمی از شراب ربانی»، گزیدهایست از مقالات شمس که توسط استاد محمد علی موحد تهیه شده است. در این کتاب تلاش نویسنده بر این بوده تا نکات، حکمتها و حکایات طلایی مقالات شمس را جمعآوری کند تا خوانندهی عادی بتواند جرعهای از معارف شمس را بنوشد و از شیرینی آن کتاب سترگ بهرهای ببرد.
استاد محمد علی موحد در کتاب «خمی از شراب ربانی» صرفا به انتخاب پارههایی از مقالات شمس اکتفا نکرده و تلاش کرده است برخی دشواریهای زبانی، حکمی و ابهامهای تاریخی آنها را توضیح بدهد. همچنین مقدمهی کتاب حاوی اطلاعات ارزشمندی در خصوص زندگی شمس و داستان شمس و مولانا، و نیز نحوهی تالیف «مقالات شمس» است. اطلاعاتی که پس از بررسی منابع متعدد با سنجش میزان اعتبار آنها بیان شده است و ارزش استنادی بالایی دارد. همچنین در این کتاب، استاد موحد ویژگیهای سبکی و ادبی زبان شمس را بررسی میکند و ابداعات زبانی خاص او را به خواننده نشان میدهد و در این خصوص اطلاعات مفیدی برای اهالی ادب فارسی دارد.
بخشهای از متن کتاب «خمی از شراب ربانی»
_ «شمس آمدن خود به قونیه و درگیریهای آنجا را به اشارتهای غیبی منسوب میدارد و فاش میگوید که این سفر برای خاطر مولانا بود: مرا فرستادهاند که آن بندهی نازنین ما میان قوم ناهموار گرفتار است. دریغ است که او را به زیان برند.»
_ «به حضرت حق تضرع میکردم که مرا به اولیای خود اختلاط ده و همصحبت کن. به خواب دیدم که مرا گفتند تو را با یک ولی همصحبت کنیم. گفتم کجا ست آن ولی؟ شب دیگر دیدم. گفتند در روم است. چون بعد چندین مدت بدیدم، گفتند که وقت نیست هنوز. الامور مرهونه باوقاتها.
_ «تا خود را به چیزی ندادی به کلیت، آن چیز صعب و دشوار مینماید. چون خود را به کلی به چیزی دادی، دیگر دشواری نماند.»
_ «ولایت آن باشد که او را ولایت باشد بر نفس خویشتن، و بر احوال خویشتن، و قهر در محل قهر، و لطف در محل لطف. میباید که تو قادر باشی بر همهی صفات خود؛ بر سکوت در موضع سکوت، و جواب در محل جواب.»
_ «مرگ آینهای روشن است که شرح حال خود در او بیابی. هر حالی و هر کاری که در آن حال و آن کار مرگ را دوست داری، آن کار نکو ست. پس میان هر دو کاری که متردد باشی، در این آینه بنگر که از آن دو کار با مرگ کدام لایقتر است؟ باید که بنشینی: نوری صافی، مستعد، منتظر مرگ.»
_ «میپنداری که آن کس که لذت برگیرد، حسرت او کمتر باشد؟ حقا که حسرت او بیشتر باشد، زیرا که با این عالم بیشتر خو کرده باشد.»
کتاب «خمی از شراب ربانی» (گزیدهای از مقالات شمس) به انتخاب و توضیح محمد علی موحد در 565 صفحه در سال 1396 توسط انتشارات ماهی به چاپ رسیده و راهنمای خوبی برای ورود به دنیای معارف شمس تبریزی است.