نوشتن کتابی را که آن را یکی از رئالیستیترین آثار ادبیات داستان ایران میدانند و به قول بهاءالدین خرمشاهی «رنجنامهای است دلگیر و دلپذیر». رنجنامهای تراژیک دربارهی فقر و تنهایی و روزگار مردم و به قول حافظ موسوی، شاعر، یکی از ایرانیترین آثار دولتآبادی و ادبیات معاصر ما: «منظورم از ایرانی بودن، گرایشهای ناسیونالیستی نیست. منظورم بازتاب صادقانه زندگی، فرهنگ، افکار، ایده آلها و خلق و خوی انسان ایرانی در یک برهه تاریخی است.»
داستان «جای خالی سلوچ» دربارهی زنی است به نام مِرگان که یک روز صبح مَردش را از دست میدهد. همسر او سلوچ که شغلش گچکاری و مقنیگری است یک روز صبح از خانه میرود و ناپدید میشود. مرگان که شخصیت محوری داستان است سعی میکند در نبود سلوچ، امور خانه و سه فرزندش عباس، ابراو و هاجر را اداره کند. آنها در یک روستای بیابانی و مهجور (زمینچ) زندگی میکنند و به معنای واقعی کلمه محتاج یک لقمه نان خشک هستند. داستان در طی سالهای انقلاب سفید و اصلاح اراضی روایت میشود که این هم خودش برای مردم فقیر آن ناحیه دلیل نداریِ مضاعف است.
✍️ بخشی از متن کتاب: «کجایی ای مرد؟ کجا بودهای، ای مرد؟ کجایی ای سلوچ که آواز نامت درای قافلهایست در دور دستهای کویر بریان نمک! چگونه آب شدی و به زمین فرو شدی؛ چگونه باد و در باد شدی؟ تو دور شدی .گم شدی. کجایی ای مرد؟ کجا بودهای ای مرد؟ دست و روی سوی تو دارم و پای در گرو ماندگان تو. دردی قدیمی در کشاکش کمرگاهم تیر میکشد. فغان درد را نمیشنوی سلوچ … در کمرگاهم! مرگان کمر راست کرد و برخاست. یک بار دیگر باید به راه میافتاد. بار گذشته سنگین بود؛ چشمانداز آینده هم اما کششی داشت. مگر میشود در یک نقطه ماند؟ مگر میتوان؟ تا کی و تا چند میتوانی چون سگی کتک خورده درون لانهات کز کنی؟ در این دنیای بزرگ، جایی هم آخر برای تو هست. راهی هم آخر برای تو هست. در زندگانی را که گل نگرفته اند.»
جای خالی سلوچ
نویسنده: محمود دولتآبادی
نشر چشمه
۴۰۵ صفحه
برای تهیهی کتاب «جای خالی سلوچ» به فروشگاه آنلاین «باغ کتاب» به آدرس shop.bagheketab.com مراجعه کنید.