«هزار خورشید تابان» که به لهجهی افغانها، باید آن را «هزار خورشید رو» نامید، داستانی نفسگیر است که سه دهه از تاریخ افغانستان را تصویر میکند؛ از حملهی ارتش سرخ شوروی به افغانستان تا مقاومت مجاهدین، درگیریهای داخلی و ظهور طالبان و پس از آن. همهی این اتفاقات و تحولات را میتوان از خلال زندگی دو دختر دید. دخترانی با تبار و زندگی متفاوت که سرنوشت مسیر مشترکی را پیش روی آنها قرار داده است.
داستان کتاب «هزار خورشید تابان» دربارهی زندگی دو زن به نام لیلا و مریم است. خالد حسینی اوایل کتاب، داستان زندگی هرکدام از آنها را به اختصار توصیف میکند. داستان زندگی این دو زن در کشور آشوبزدهی افغانستان به هم گره خوردهاست. مریم و مادرش به دلیل یک داستان پرماجرا مجبور میشوند که به کلبهی کوچکی در یک روستا نزدیک هرات بروند. جلیل هرازگاهی به مریم و ننه سر میزد اما هیچ خوش نداشت که کسی بفهمند مریم دختر اوست. کتاب «هزار خورشید تابان» با روایت داستان زندگی لیلا و مریم، به زندگی پردرد و رنج زنان افغانستان اشاره میکند. او در این داستان انتقادهای زیادی نسبت به جامعهی مردسالار این کشور دارد.
بخشی از متن کتاب: «از تاکسی پیاده شدند. بابا با انگشت اشاره کرد: آنجا هستند، ببینید. طارق از تعجب دهانش بازماند. لیلا هم همینطور. به فکرش رسید که اگر صد سال دیگر هم عمر کند، هرگز چنین چیز باشکوهی نخواهد دید. دو تندیس غول پیکر از «بودا» آنجا قد برافراشته بود. انگار به آن سه نفر زل زده بودند. همانطور که از دوهزار سال پیش تا کنون به کاروانهایی که در مسیر جادهی ابریشم از این دره میگذشتند، چشم دوخته بودند.»
هزار خورشید تابان
نویسنده: خالد حسینی
مترجم: پریسا سلیمانزاده، زیبا گنجی
نشر مروارید
۴۵۵ صفحه
برای تهیهی کتاب «هزار خورشید تابان» به فروشگاه آنلاین «باغ کتاب» به آدرس shop.bagheketab.com مراجعه کنید.