دختر جوان درگیر مسائل و خواستههای نسل خودش است و مادربزرگ هنوز غرق در گذشتهای است که بیشتر از واقعی بودن، در ذهن خودش ساخته. راوی قصه هم آرزو است؛ زنی میانسال که بین خواستههای مادر و توقعات دختر و آرزوهای خودش در جدال است. در ظاهر زنی است محکم که از مردها و دنیای مردانهی اطرافش هراسی ندارد اما در باطن خواسته و ناخواسته توقعات دختر و مادرش را دنبال میکند.
اگر رمان «چراغها را من خاموش میکنم» را خوانده باشید، خوب میدانید که زویا پیرزاد متخصص توصیف جزییات و مسائل روزمره است و با همین مصالح میتواند تصویری ملموس از داستان و شخصیتها بسازد. مهمترین ویژگی داستانی که پیرزاد روایت میکند، همین پرداخت مناسب شخصیتهایی است که هر روز با آنها سروکار داریم. توصیف جزییات و دقیق شدن در رفتار و موقعیتها وحتی مکانها عاملی است که بیش از هر چیز در این داستان به چشم میخورد وشاید همین توصیفات دقیق از جزییات حوادث و پدیدههاست که خواننده را در گیر خود میکند و صورتی ملموس به داستان میبخشد، به طوری که خواننده احساس میکند از نزدیک شاهد حوادث یک زندگی عادی است. یکی از مهمترین جذابیتهای «عادت میکنیم» این است که در آن حوادثی رخ میدهند که ممکن است اوایل بسیار کوچک به نظر برسند اما با رخ دادن پیدرپی این حوادث، شما میتوانید رابطهای محکم را میان آنها مشاهده کنید.
برشی کوتاه از متن کتاب: آرزو به دریا نگاه کرد. «بچه که بودم از دریا می ترسیدم.» یقه ی پالتوی خاکستری را بالا زد و دست ها را کرد تو جیب. «راستش، هنوز هم میترسم. زیادی گندهست، نه؟ هی در حال عوض شدن. هیچوقت معلوم نیست چند ثانیهی بعد چه شکلی شده.»
عادت میکنیم
نویسنده: زویا پیرزاد
نشر مرکز
۲۷۲ صفحه
برای تهیهی کتاب «عادت میکنیم» به فروشگاه آنلاین «باغ کتاب» به آدرس shop.bagheketab.com مراجعه کنید.