به گزارش روابط عمومی باغ کتاب تهران، «چهارشنبههای تهران» که چهارشنبه هر هفته به ابعاد هویتی، تاریخی و فرهنگی شهر تهران میپردازد، این بار به سراغ ساختمانی قدیمی در دل پایتخت رفت. ساختمانی که با طی کردن فراز و نشیبهای بسیار و داشتن صاحبانی مشهور، حالا آن را با نام «سازمان انتقال خون» میشناسند. این برنامه از ساعت 18 تا 20:30 به میزبانی احسان رضایی نویسنده و کارشناس حوزه کتاب برگزار شد.
روایت خونهایی که در شیشه شد
در شروع برنامه قسمتهایی از فیلم «دایره مینا» اثر داریوش مهرجویی و محصول سال 1353 نمایش داده شد. این فیلم که به موضوع فروش خونهای آلوده میپردازد، زمینه تأسیس سازمان انتقال خون را فراهم کرد. پس از نمایش بخشهایی از فیلم، امیر پوریا، مدرس و منتقد سینما به نقد و صحبت حول موضوع فیلم پرداخت. امیر پوریا با توضیح این مسئله که فیلم اجتماعی تأثیر بسزایی بر شرایط زیست مردم در جامعه دارد گفت: « در سینمای ایران دو فیلم «دایره مینا» اثر داریوش مهرجویی و «بودن یا نبودن» اثر کیانوش عیاری اثر مستقیمی بر تغییر یک امر بدیهی داشتند. دایره مینا زمینه تأسیس سازمان انتقال خون را فراهم کرد و فیلم «بودن یا نبودن» بر برطرف شدن موانع قانونی اهدای عضو پیش از فوت فرد تأثیر گذاشت. همچنین فیلم «دایره مینا» با نمایش معتادان واقعی در فیلم، توانست توجه اقشار مختلف جامعه را به مسئلهای در حال انکار جلب کند. این مسئله حتی تا همین امروز توانسته بر فیلمهایی مانند فیلم «متری شیش و نیم» نیز تأثیرگذار باشد.»
در «دایره مینا» علی با بازی سعید کنگرانی، از طبقهای محروم وارد شبکه قاچاق خون شده و به یکی از مهمترین اعضای باند فردی به نام سامری با بازی عزتالله انتظامی میشود. امیر پوریا درباره اهمیت این فیلم گفت: «چیزی که دایره مینا را ارزشمند میکند، لزوماً مسئله انتقال خون نیست، بلکه پرداخت به موضوعات جنبی و دیگر مسائل اجتماعی است. مسائلی مانند از بین رفتن ارزشهای اخلاقی در جامعه از موضوعات مهم این فیلم است. جامعهای که در آن فقط یک پزشک به قاچاق خونهای آلوده اعتراض میکند. پزشکی که اعتقاد دارد ما باید انسانیت خود را در بازپرسی از خود جستوجو کنیم. پایانبندی «دایره مینا» هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. نگاههایی که در پایان فیلم بین سعید کنگرانی و علی نصیریان رد و بدل میشود، تقابل دو نسل و ارزشهای متفاوت را نشان میدهد.»
انتقال خون؛ مسئلهای اجتماعی
احمد قویدل، مدیرعامل کانون هموفیلی ایران هم مهمان بعدی چهارشنبههای تهران بود. او با توضیح نقش دکتر فریدون اعلاء در احداث کانون هموفیلی ایران و با بیان نقل قولی از ایشان درباره سازمان انتقال خون گفت: «مسئله انتقال خون مسئلهای اجتماعی نیز هست. دکتر اعلاء اعتقاد داشت که سازمان انتقال خون و سازمان حافظت از محیط زیست در یک بازه زمانی تأسیس شدند. اما سازمان انتقال خون روی شانه مردم تأسیس شد و در این زمینه فرهنگسازی اجتماعی صورت گرفت. یکی از نشانههای این ادعا حضور مردم در صفهای اهدای خون، بعد از وقوع هر حادثه است. با اینکه معمولا کسی برای اهدای خون از مردم دعوت نمیکند اما آنها داوطلبانه این کار را انجام میدهند. این مسئله نشاندهنده فرهنگسازی غنی در این باره است. اما سازمان حافظت از محیط زیست بر شانه محیطبانان سوار شد و مردم آموزشی در این زمینه ندیدند و حالا هم شاهد آسیبهای مداوم به محیطبانان هستیم.»
مدیرعامل کانون هموفیلی ایران ادامه داد: «سازمان انتقال خون، اسم خود را همراهش دارد. در فرایند اهدای خون، خون از فرد سالم گرفته و به فرد نیازمند منتقل میشود. بسیاری ازمردم تصور میکنند، مشکلات خون اهداء شده برطرف میشود و به فرد نیازمند منتقل میشود. این تصور اشتباه است. شرط سلامت خون در حقیقت سلامت اهداء کننده است. بخشی از سالم بودن خون در غربالگریها و آزمایشهای پزشکی مشخص میشود. اما بخش مهمی از آن اجتماعی است. به این معنی که فردی که قصد اهدای خون دارد باید از شرایطی که مانع انتقال خون میشود اطلاع داشته و در صورت وجود آن شرایط اقدام به اهدای خون نکند.»
ساختمانی که جای بزرگان بود
در ادامه برنامه مژده الفت نویسنده، مترجم و کارشناس علوم آزمایشگاهی روایتی درباره یک روز خونگیری را خواند. پس از این روایتخوانی، محمد طلوعی، نویسنده درباره تاریخچه ساختمان انتقال خون در خیابان وصال صحبت کرد و گفت: «این ساختمان به سفارش «علی اتحادیه» و با مشاوره معماران فرانسوی ساخته شده و ساخت این بنا در سال 1300 به اتمام رسیده است. نکته مهم درباره این ساختمان معماری کارتپستالی آن است. این سبک در دوره قاجار بسیار مرسوم بود و در واقع نقشه طرح ابتدایی از این بنا موجود نبود و از روی کارتپستالهایی که از اروپا آمده بودند، بومی و طراحی شد. نمونه دیگر این ساختمان کارت پستالی ساختمان قذاقخانه و میدان حسنآباد است. پس از علی اتحادیه، احمد قوام، نخست وزیر پهلوی دوم مدتی در این ساختمان ساکن میشود. پس از نقل مکان قوام از این خانه، انجمن دوستی ایران و شوروی به این مکان منتقل میشود. پس از انقلاب اسلامی نیز این ساختمان توسط بنیاد مستضعفین به مزایده گذاشته شده و در نهایت به سازمان انتقال خون ایران منتقل میشود.»
طلوعی در ادامه با معرفی دو مجله که در این ساختمان منتشر میشدند گفت: «بین سالهای 1323 تا 1357 دو نشریه به نامهای «پیام نو» و «پیام نوین» در این ساختمان منتشر میشد. این مجلهها متعلق به انجمن دوستی ایران و شوروی بودند و به ادبیات و فرهنگ ایران و شوروی میپرداختند. نکته با اهمیت درباره این دو مجله حضور افرادی مانند سعید نفیسی و بزرگ علوی به عنوان سردبیر و اشخاصی مانند ذبیحالله صفاء، پرویز خانلری، صادق هدایت، ملکالشعرای بهار، صادق چوبک و احسان یارشاطر به عنوان نویسنده است.»
زالودرمانی یا اهداء خون؟
در بخش پایانی برنامه، کلیپی درباره تقابل حجامت و اهدای خون نمایش داده شد. پس از پخش کلیپ دکتر امید رضایی، فوق تخصص خون و آنکولوژی، پزشک و نویسنده، با توضیح اینکه باور و تبلیغ زالودرمانی مسئلهای اقتصادی است، گفت: « انتقاد و مبارزه کردن با زالودرمانی مشکل است چرا که بعد اقتصادی دارد و افراد زیادی از آن کسب درآمد میکنند. اغلب افراد علیرغم داشتن سبک زندگی مدرن، اطلاعات پایینی در حوزه سلامت دارند و به راحتی باورهای عامیانه و طبهای مکمل و سودجویانه را میپذیرند. حتی با موردی برخورد داشتم که فرد با داشتن مدرک دکتری اقدام به حجامت و زالودرمانی کرده بود. این مسئله نشاندهنده نوعی انحطاط در فرهنگ سلامت است. امروزه با سلطه رسانهها و امکان تبلیغات گسترده، مبارزه کردن با باورهای غلط در حوزه سلامت هر روز سختتر میشود.»