به گزارش روابط عمومی باغ کتاب، «بچه تهرون» موضوع و عنوان برنامه این هفته بود که با پخش کلیپهای کوتاه و نقل خاطرات قدیم توسط مهمانان به بحث گذاشته شد. در ابتدای این برنامه که احسان رضایی، نویسنده و کارشناس حوزه کتاب اجرای آن را بر عهده داشت، هارون یشایایی از کلیمیان قدیمی و شناخته شده تهران و تهیهکننده سینما، زندگی مسالمتآمیز با اقلیتها را یکی از خصوصیات اهالی قدیمی تهران یا همان بچه تهرون دانست و گفت: «اگر بخواهیم با خصوصیات بچه تهرون آشنا شویم باید جغرافیای تهران را به خوبی بشناسیم. تا حدود سال 1304 تهران از 5 محله تشکیل میشد که عودلاجان یکی از آنها بود و محله کلیمیها در دل عودلاجان قرار داشت. طبق نقشه تهران که سال 1880 توسط یک مهندس فرانسوی تهیه شد، محله کلیمیها دیده میشود و در سرشماری 1300 حدود 6 هزار نفر در این محله زندگی میکردند. در همان سالها محله کلیمیها 13 عبادتگاه مخصوص کلیمیها و 4 مسجد داشت که هنوز وجود دارند. این پررنگترین نشانه همزیستی مسالمتآمیز بچههای تهرون با اقلیتها به خصوص کلیمیها بوده است و طی همان سالهایی که در روسیه و آلمان و فرانسه به کلیمیها تعرض میشد، اقلیتها در تهران زندگی آرامی داشتند.»
یشایایی، فعالیت هنری کلیمیها در تهران قدیم را یکی دیگر از نشانههای زندگی مسالمتآمیز اقلیتها با بچههای تهرون دانست و ادامه داد: «هنرمندان کلیمی مثل مرتضیخان نیداوود، دکتر مرتضی معلم و سلیمان حلیم از کلیمیان موفق تهران در سالهای دور بودند و بدون هیچ مشکلی به فعالیتهای اجتماعی خود میپرداختند. حتی بسیاری از پهلوانان کلیمی در زورخانههای تهران کشتی میگرفتند و جالب اینکه برخی گروههای کلیمی در مراسم عاشورا و تاسوعا شرکت میکردند. اینها نشانه فرهنگ پویای تهران در سالهای قدیم بوده است.»
مهربانی با مهاجران
در ادامه این مراسم، بعد از پخش کلیپ کوتاهی درباره مفهوم بچه تهرون، نوبت به فرزانه ابراهیمزاده از مورخان و تهرانشناسان جوان رسید تا درباره موج مهاجرت به تهران و از دست رفتن تدریجی مفهوم بچه تهرون صحبت کند. ابراهیم زاده، مهربانی با مهاجران را خصلت بچه تهرون دانست و گفت: «تهران از سالهای بسیار دور شاهد چندین موج مهاجرت بوده و میتوان گفت که همین مهاجران تهران را ساختند. تهران در 232 سال قبل که به عنوان پایتخت برگزیده شد 20 هزار نفر جمعیت داشت که 5 هزار نفر آنها کسانی بودند که به عنوان نظامی از شهرهای مختلف با اقا محمدخان قاجار به پایتخت آمدند. در واقع تهران 15 هزار نفر جمعیت و 5 کیلومتر مربع وسعت داشت اما حالا جمعیت ساکن آنها بین 12 تا 13 میلیون نفر برآورد میشود و 730 کیلومتر مربع وسعت دارد. مطمئنا چنین جمعیت کثیری نمیتواند حاصل زاد و ولد آن 15 هزار نفر باشد و موج مهاجرتها به جمعیت تهران افزوده است.» ابراهیم زاده، ورود صنعتگران به تهران را آغاز موج مهاجرتها به پایتخت دانست و ادامه داد: «بعد از حکمرانی مستوفیها، صنعتگران وارد تهران شدند تا این شهر را بسازند. مثلا ارامنه از اصفهان و شیراز آمدند و در کوچه ارامنه بازار ساکن شدند و اولین کلیسا را در بازار حضرتی ساختند. زرتشتیها از یزد آمدند و کاشانیها برای ساخت دارالخلافه راهی تهران شدند. موج بعدی مهاجرت به تهران از دهه 40 و همزمان با صنعتی شدن پایتخت شکل میگیرد و تا بعد از پیروزی انقلاب که همه امکانات در تهران جمع میشود ادامه پیدا میکند. امروزه هر کسی که خودش را بچه تهرون معرفی میداند از چند نسل به مهاجران تعلق دارد. تهران، این شهر بیدروازه هم زشت است، هم زیبا. هم ترافیک و آلودگی دارد هم بناهای تاریخی مجلل و باعث میشود این شهر را دوست داشته باشیم و خودمان را بچه تهرون بدانیم.»
عزت، بچه ناف تهرون
پخش مستندی کوتاه به نام «عزتالله انتظامی بچه سنگلج» بخش دیگری از برنامه این هفته «چهارشنبههای تهران» بود. به هر حال خیلیها آقای بازیگر را شمایل واقعی بچه تهرون میدانند. بعد از پخش این مستند نوبت به غزاله سلطانی، سازنده این مستند رسید تا درباره کاراکتر عزت سینمای ایران به عنوان یکی از قدیمیترین ساکنان تهران صحبت کند. سلطانی گفت: «عزتالله انتظامی بچه سنگلج بود و انگار همه خاطرات این خیابان تا آخرین روزهای زندگی در ذهنش حک شده بود. وقتی شروع به خاطرهگویی میکرد، روزگار قدیم تهران را برایمان به تصویر میکشید و میتوانیم او را مظهر بچه تهرون بدانیم. این را میشد در نقشهایی که با لهجه بچه تهرون و در فیلمهایی مثل هالو و اجارهنشینها ایفا کرد یا در تئاترهایی که در دهه 40 بازی میکرد به چشم دید. او نقش بچه تهران را بهتر از هر نقش دیگری بازی میکرد چون قرار بود خودش را بازی کند.»
تهران، شهر سرنوشت
مهمان ویژه برنامه این هفته کسی نبود جز هوشنگ مرادی کرمانی که به مناسبت 14 تیرماه و روز قلم به این برنامه آمد و با لهجه کرمانیاش درباره تهران و بچه تهرون که موضوع برنامه بود صحبت کرد. نویسنده و فیلمنامهنویس قدیمی برای معرفی تهران به سکانسی از یک فیلم قدیمی اشاره کرد و گفت: «معتقدم تهران را باید از زوایای مختلف دید. بهترین تعریف از تهران همان سکانس معروف فیلم دختر لر است که خانم سامزاده، اولین بازیگر مسلمان سینمای ایران در آن میگوید که تهرون جای خوبی است، اما آدمهای خوبی ندارد. در شهرهای کوچک مردم به هم پرخاش نمیکنند و حتی بعد از هر تصادف با هم آشنا در میآیند و روبوسی میکنند اما در تهران از این خبرها نیست. من 55 سال قبل از روستاهای کرمان به تهران آمدم، اینجا لیسانس گرفتم، ازدواج کردم و بچهدار شدم اما هیچ وقت تهرونی نشدم و هنوز هم با لهجه کرمانی حرف میزنم.» مرادی کرمانی ساخت برنامههایی با موضوع تهران را دینی بر گردن صدا و سیما دانست و ادامه داد: «سالها قبل قرار بود زنده یاد علی حاتمی برنامهای با موضوع تهران برای رادیو بسازد. پیشنهاد من این بود که اسم برنامه را بگذاریم؛ اینجا تهران است. ما یک گروه 15 نفره بودیم و قرار بود هر کدام یک قسمت از برنامه را بسازیم. مثلا مرتضی ممیز درباره گرافیک در تهران قدیم، عباس کیارستمی فیلمی با داستان تهران امروز، علی حاتمی فیلمی درباره تهران قدیم، حسین علیزاده درباره موسیقی در تهران قدیم، عطا بهمنش درباره ورزش در تهران، بهروز غریبپور درباره ساختمانهای قدیمی تهران، آیدین اغداشلو درباره نقاشی و هنرهای تجسمی و من هم فیلنامههای کوتاه درباره تهران امروز بنویسیم و برنامه بسازیم. هفتهای دو روز در هدایت فیلم جمع میشدیم اما کار به سرانجام نرسید و فقط چند نفر از آن جمع 15 نفره زنده ماندهاند. به نظرم نوشتن و برنامه ساختن درباره تهران قدیم هنوز هم سوژه خوبی است و نباید فراموش کنیم که تهران شهر مهم و سرنوشتسازی در تاریخ ایران است.»
یادی از نماد بچه تهرون
در پایان برنامه کلیپی به یاد مرتضی احمدی پخش شد که با لهجه تهرانیاش در برنامه رادیویی و سریالهای تلویزیونی، نماد بچه تهرون بود. در این کلیپ، مرحوم مرتضی احمدی در برنامهای که سال 1353 از رادیو تهران پخش شده، نقش «بابا جاهل» را ایفا میکند و با لهجه تهرانی دیالوگهای کوچه و بازاری میگوید و در دستگاه بیات تهرانی آواز میخواند. بعد از پخش این کلیپ، بهرنگ بقایی، نوه مرحوم مرتضی احمدی به حاضران در برنامه «چهارشنبههای تهران» گفت: «پدر بزرگم با بزرگانی مثل عزتالله انتظامی، مجید محسنی، حمید قنبری و ... همکار و همدوره بود و فعالیتهای هنری او محصول رقابت مثبت با این بزرگان است. مرحوم مرتضی احمدی به دلیل استقبال مردم پیش پردهخوانی و تئاتر هم اجرا میکرد و در برههای از زندگیاش تصمیم گرفت چیزهای جدید را وارد ادبیات نمایشی کند. او برای این کار سالهای طولانی با موزیسینها حوالی چهارراه سیروس دمخور بود که حاصلش همین کارهایی است که امروز یک نمونه از آن را تماشا کردید.»