شما چند دهه در بطن جامعهٔ ادبی ایران بودهاید و خود در مقام مؤلف و پدیدآورنده و مترجم از نزدیک با موضوع کتاب و کتابخوانی جامعه ایرانی برخورد داشتهاید. حالا که مدتی است در مقام یک مسئول فرهنگی در خارج از کشور به سر میبرید، جامعهٔ دیگری را هم رصد میکنید، آیا به نسبت باید گفت مردم ما کتاب نخوان هستند؟
در یک بررسی که ما کردیم متوجه شدیم که در این کشور اروپاییای که من سکونت دارم میزان کتابخوانی در دهه اخیر اگر چه نه به اندازه ایران، ولی افت کرده است. دلیلش هم همان موج جهانی دنیای دیجیتال و فراگیر شدن ابزارهایی چون تبلت، فبلت و تلفنهای همراه است. این ابزارها اغلب برای مطالعه نیست چون میزان دریافت و ارسال دیتاهای تصویری، صوتی و متنی در آنها به قدری بالاست که عملاً فرصت مطالعه متنهای طولانی و عمیق شدن شما را در هر مسئلهای از شما میگیرد. به هر حال در صربستان نیز تیراژ عادی کتاب حدود 1000 تا 2000 نسخه است. البته کتابهای پرفروش و عامه پسند گاهی تا 50 هزار و حتی یکصدهزار نسخه هم به فروش میروند. (جمعیت این کشور حدود 9 میلیون نفر یعنی یک دهم ایران است.). گمان میکنم با یک حساب سر انگشتی بتوان گفت مردم این دیار با توجه به جمعیتشان چند برابر مردم ایران مطالعه میکنند. ولی در هر حال کتاب کاغذی در اینجا هم فروشش افت کرده است و دراتوبوس و خیابان به جای کتاب بیشتر گوشیهای همراه دست مردم است.
*ما مردمی هستیم مشهور به فرهنگ شفاهی. از دیرباز هم آنچه به دست ما رسیده است، شعر شاعران است که خصلت نقل شفاهی را بیشتر داشته است و شاید راز ماندگاریاش بیشتر بوده است. اما به نسبت کمتر کتابهای منثور به دست ما رسیده است و آنها هم که به ارث بردهایم، یا سفرنامه هستند و یا تفسیرهای دینی و سیاست نامهها. خیلی کمتر میراث دار آثاری منثور هستیم. آیا این را هم میتوان ربط داد به فرهنگ کتاب نخوانی ما ایرانیها؟
بله مردم عزیز ما (از جمله خود من) بیشتر از آنچه مطالعه کنند، حرف میزنند و در مورد مسائل (حتی تخصصی) اظهار نظر میکنند. داستان و حکایت در این باره البته بسیار است. یکی از دلایلش را سالها پیش استاد فانی گفته بود. ایشان فرموده بودند مردم ما سئوالی ندارند که کتاب (البته ایشان گفته بودند دانشنامه) بخوانند. و باز تنبلی و عدم آموزش پایهای در مدارس برای نوشتن در دوران ابتدایی، باعث شده ایرانیهای عزیز عادت به نوشتن نداشته باشند. می گویند آمریکاییها در چند روز جنگ خلیج فارس به اندازه همه سالهای دفاع مقدس ما کتاب خاطرات و ...نوشتهاند.
البته در سالهای اخیر ایرانیها انصافاً در شبکههای اجتماعی زیاد مینویسند، ولی این نوشتهها اغلب نوعی وقت گذرانی و واکنشهای احساسی سریع و سطحی و سرسری نسبت به حوادث اجتماعی، شایعات، اشخاص مشهور و مسائل شخصی روزمره است تا نوشتنهای از سر تفکر؛ گو اینکه درصد کمی از آنها هم مطالب ماندگاری است.
*با توجه به رصد شما از کتابفروشی ها و فضاهای نمایشگاهی و فروشگاهی کتاب، به نظرتان تا چه اندازه رفتن به سمت گسترش فضای های مدرن و امروزی برای علاقه مند کردن به کتابخوانی مؤثر است؟
کار درست این است که ما امکاناتی فراهم کنیم تا همه بتوانند در هر جای ایران و جهان در هر لجظه که خواستند به سرعت به آخرین اطلاعات درباره آثار منتشر شده فارسی دسترسی داشته باشند و بتوانند آنها را بخرند یا سفارش دهند. این مستلزم داشتن وب سایتهای قوی و کتابفروشیهای نوین اینترنتی است. شیوههای دیگری هم برای ترغیب مردم به خواندن کتاب هست مثلاً استفاده از برنامههای صدا و سیما، دعوت از نویسندگان برای بحث درباره کتابی مهم و گذاشتن مسابقههای کتابخوانی مثل کاری که در برنامههایی پرطرفداری مثل خندوانه میکنند. اما از همه اینها مهمتر ایجاد عادت یا سنت کتابخوانی از سنین کودکی در مدارس ابتدایی و یا با کمک پدر و مادرهاست. کاری که در اروپا و آمریکا مدارس ابتدایی یا والدین میکنند. ایجاد نیاز به کتاب و لذت بردن از مطالعه باید از دوران کودکی شروع شود. مثل دیگر عادتهای ثابت زندگی ما که تا آخرعمر با ماست.
*ما ملت خاطره بازی هستیم و گرفتار در گذشتهٔ خود و کمتر به افق پیش رو نگاه میکنیم. آیا میتوان به صرف محافظت از کتابفروشیهای خاطره انگیز و سنتی و کوچک، از رفتن به سمت فضاهای فروشگاهی و نمایشگاهی بزرگ اجتناب کرد؟
فکر میکنم پاسخ شما را دادم. کتابفروشی ها نباید لزوماً بزرگ و خاطره انگیز باشند، اما باید مدرن باشند یعنی اگر کسی به یک کتابفروشی مراجعه کرد و کتاب خاصی خواست حتی اگر آن کتاب آنجا نبود به سرعت برایش از طریق رایانه سفارش بدهند و ظرف حداکثر یکی دو روز به دستش برسانند. یا خود او بتواند با کمک کتابفروش یا تنهایی با استفاده از رایانه و وب سایتی خاص هر نوع کتابی را که میخواهد پیدا کند و سفارش بدهد. بنابر این کسی نباید بهانه بیاورد که نتوانسته کتابی را تهیه کند. البته داشتن چند کتابفروشی بزرگ در سطح شهر به این هدف بیشتر کمک میکند. شاید برخی از مردم دوست داشته باشند اول کتابها را لمس کنند یا ورق بزنند. در کنار این البته کتابخانههای ما هم باید مدرن باشند. همه باید بتوانند با کمک کتابدارها، کتابی را که میخواهند به دست آورند و یا با استفاده از شبکههای مجهز و نوین بین کتابخانهها هر کتابی را که خواستند سفارش دهند و فوری کتابخانه آن را به دستشان برساند همان کاری که در برخی کشورهای غربی و پیشرفته آسیایی معمول است. البته حالت آرمانی آن است که بتوان همه کتابهای جدید را در صورت تمایل با پرداخت پول الکترونیکی از طریق اینترنت دانلود کرد یا از طریق اینترنت از کتابخانهها قرض گرفت.
ادامه دارد...