بعد از بازدید از باغ کتاب، اگر بخواهید این مجموعه فرهنگی را توصیف کنید، چگونه خواهد بود؟
دریایی پر موج و رنگارنگ با قایقهای کاغذی که عروسکها سوارشان شده باشند!
*در بازدیدی که از بخش کودک و نوجوان کردید، آیا مجالی برای دیده شدن همهٔ سلایق مدنظر قرار گرفته است یا این فضا نیز در انحصار تعداد معدودی از نویسندگان و ناشران قرار گرفته است؟
هنوز زود است به این پرسش پاسخ بدهیم. به ظاهر چنین مینماید که گام بزرگی در جهت پیوند دادن خانوادهها به کتاب و فعالیتهای فرهنگی برداشته شده است. این رویکرد از نگاهی ملی سرچشمه گرفته و گویا قرار است در همهٔ استانها به شیوهٔ زنجیرهای ادامه داشته باشد. هر چه باشد آغازی خوش دارد. ما هم امیدواریم به همه خلاءهای موجود در پهنه فرهنگ ما در بخش کتاب چه برای کودکان و چه برای بزرگترها توجه شود. گویا بدون توجه به ناشران دولتی و یا شبه دولتی، چینش کتابها به صورت موضوعی بوده و تبعیضی دیده نمیشود. ناشران قدرتمند و کوچک همه در این باغ درختهایی کاشتهاند. بدیهی است آنکه درخت بیشتری کاشته، برداشت بیشتری داشته و خواهد داشت. این ایرادی ندارد. زمانی ایراد خواهد داشت که ممکن است ناشران قدرتمند بعد از رونق گرفتن مکان و سود آور شدن باغ، با شهرداری زد و بند کنند و کم کم ناشران کوچک را از میان بردارند و خود به صورت انفرادی یا گروهی ابتکار عمل را به دست بگیرند. اگر این اتفاق بیفتد، عملاً باید گفت کشتی کتاب در این دریا هم به خشکی خواهد نشست. امیدوارم چنین نشود امیدوارم اجازه داده شود همه ناشران با هر گرایشی که دارند در این محیط بزرگ فرهنگی ویترینی برای خود داشته باشند.
*شما از چهرههای شاخص و پیشکسوت ادبیات کودک و نوجوان هستید و همواره کودک درونتان زنده است و سرزندگی دورهٔ کودکی و نوجوانی در شما باقی مانده است، از این زاویه، کدام بخش باغ کتاب بیشتر کودک درون شما را به ذوق و وجد آورد؟
باغ کتابی که من دیدم، همه بخشهایش خوب است. به ویژه مکانهایی که برای بازی بچهها در نظر گرفته شده. با توجه به امکانات ایمنی که دارد برای من چشمگیر بود. در این مکان به نیازهای کودکان و نوجوانان و حتی خانوادهها توجه ویژهای شده است. برای جامعه ما حرکتی نو و ابتکاری است و میتواند در پوست انداختن جامعه سنتی ما تأثیر مثبتی داشته باشد. تا جایی که من دریافتهام، قرار است این پروژه گسترش پیدا کند و با نیازهای نو به نو جامعه ایرانی خود را هماهنگ سازد.
*کارنامه شما نشان میدهد که همواره در میان مخاطبان خود حضور داشتهاید و سعی در ارتباط گیری با آنها داشتهاید. به نظرتان چرا این قدر فاصله بین مخاطب و مؤلف در ایران وجود دارد؟ چگونه میتوان این فاصله را اندک کرد؟
من همه چیزم را مدیون بچهها هستم. دنیای کودکان خزانه احساس و امید من است. نمیشود در برج عاج بنشینیم و برای دیگران بنویسیم به ویژه برای کودکان. نویسنده و شاعر باید در میان مخاطبان خود پیوسته تجربه اندوزی کند. من نوشتههایم را چه پیش از چاپ و چه پس از چاپ برای بچهها میخوانم و بیشتر وقتها متوجه ایرادهایی میشوم که اگر به پسند خودم بود، فکر میکردم نقصی ندارد. بازخورد نوشتههای ما بهترین راهنمای ماست. من در سالهایی که در کانون پرورش فکری کودکان مشغول به کار بودم، شانس آن را داشتهام که از همان آغاز انقلاب برای مربیان کانون و مربیان مراکز پیش دبستانی آموزش و پرورش و نیز آموزگاران دوره ابتدایی در سراسر کشور دورههای آموزشی داشته باشم. این بده بستان فکری به من شناخت خوبی داد تا بتوانم خواندنیهایی برای همه گروههای سنی بنویسم. اگر کتابهای من در این شرایط دشوارچاپ و نشر کتاب همچان فروش خوبی دارد، بیشتر از همه به خاطر این ارتباط دو جانبه ای است که در طول این همه سال داشتهام.
*آیا معتقد به چهره سازی برای مخاطب هستید یا این که شما هم فکر میکنید نویسنده، بعد از پایان یک داستان، کارش خودش را انجام داده است و باید در خلوت خود باقی بماند و مابقی ماجراها به عهدهٔ دیگران است؟
نویسندگان، دل تپنده جامعه خود هستند. اگر از تکاپو بیفتند، جامعه ایست قلبی میکند. در یک جامعه زنده و پویا بیشتر از همه اهالی فکر و فرهنگ هستند که به جامعه حرکت رو به رشد میدهند در سکوت نویسنده و در نتیجه خاموش شدن چراغ خلاقیت اخلاق و ادب و فرهنگ به سختی آسیب میبیند و ابتذال رونق میگیرد و جامعهٔ را به کما میکشاند. بنابر این شایسته است شاعر و نویسنده در بطن و متن جامعه خود باشند نه در خلوت خود.
*ایرانیها میراث دار افسانههای کهن هستند که نشان از علاقهشان به شنیدن قصه داشتهاند. با این اوصاف به نظر شما، راز کتاب نخوانی چیست؟
من با این نگاه مخالفم که میگویند، مردم ایران کتاب نمیخوانند. مردم ایران جستجوگرند و کنجکاو. بسیار هم هوشمند. در همه خانوادهها کتاب جایگاهی داشته و دارد، اما عواملی که سبب شده نرخ مطالعه پایین بیاید، بیشتر ناشی از سیاستگذاریهای غلط فرهنگی است. با این اشتباههایی که در مدیریت فرهنگی ما اتفاق افتاده، باید گفت بازهم مردم ما بسیار اهل کتاب بودهاند که هنوز هم به نمایشگاه کتاب میآیند و برای فرزندان خود کالاهای فرهنگی تهیه میکنند! دخالت دولت و نهادهای غیر مسؤل و کار ناشناس که از بودجههای دولتی بهره میبرند، در امور تولید کتاب، از بین رفتن رقابت آزاد بین ناشران از یک طرف و دور شدن کتاب و کتابخوانی را از مسیر رشد اجتماعی و اقتصادی مخاطبان برخورد بخشنامهای و اولویت بندی در تجدید چاپ کتابها حمایتهای پیدا و پنهان نهادهای یاد شده از نوعی از تولید و... همه و همه موجب شده است که وضع کتاب روز به روز بدتر شود. برای مثال در آغاز انقلاب، کانون و انتشارات مدرسه کتابهای مرا با شمارگان 70 هزار و 100 هزار منتشر میکرد و امروز همین ناشران کتابهای مرا با 2 هزار نسخه چاپ میکنند. نه این که این کتابها فروش ندارد، نه این طور نیست، این نوع کتابها در اولویتشان نیست!
*چه پیشنهادهای برای جذب مردم به باغ کتاب دارید؟
من چه پیشنهادی برای مدیران و گردانندگان میتوانم داشته باشم خود آنان بهتر از من میدانند که چه کنند مهم این است ما باید ببینیم بخش نامهها چه می گویند و اولویت بندی دستگاهای تصمیم گیرنده از این فرصت دنبال چه چیزی میگردند گسترش فرهنگ کتابخوانی و یا بهره برداریهایی دیگر که از قوه درک من اهل قلم خارج است.