به گزارش روابط عمومی باغ کتاب تهران، برنامه «فیلم و گپ» هر چهارشنبه از ساعت 18 در سالن 8 باغ کتاب تهران برگزار میشود و به نمایش و نقد یکی از آثار مهم سینمای جهان میپردازد. «فیلم و گپ» این هفته نیز با حضور سعید قطبیزاده، منتقد مطرح سینما، به نقد و بررسی فیلم «سانجورو» محصول 1962 کشور ژاپن اختصاص یافت.
فیلمی که سرنوشت کارگردان را تغییر داد
در دهه 50 میلادی آکیرا کوروساوا کارگردان فیلم، دست به یک خودکشی ناموفق زد. پس از این اتفاق او فیلم «راشومون» را ساخت. این فیلم با موفقیت چشمگیری که به دست آورد کوروساوا را به یکی از مشهورترین کارگردانان جهان تبدیل کرد. سعید قطبیزاده در ابتدای جلسه با اشاره به اهمیت فیلم «راشومون» در جهانی شدن نام کوروسوا گفت: « موفقیت فیلم راشومون به حدی بود که سینمای ژاپن و حتی آسیا با این فیلم به جهان معرفی شدند. این فیلم نام کوروساوا را از فیلمسازی بومی به فیلمسازی در طراز جهانی مطرح کرد. پیش از این فیلم سینمای آسیا در ژانر کلاسیک حرفی برای گفتن نداشت. اما موفقیت فیلم راشومون در جشنوارههای جهانی، نام کارگردانان دیگر آسیا نظیر اوزو و میزوگوچی را در سینمای جهان مطرح کرد.»
کوروساوا الهامبخشی برای تارانتینو
در دهه 60 اوج دوران فیلمسازی کوروساوا بود. در این دهه تجربه کارگردانی فیلمهایی در ژانرهای مختلف، او را به یکی از استادان مطرح فیلمسازی در دنیا تبدیل کرد. قطبیزاده با اشاره به دوران شکوفایی کوروساوا گفت: «از دهه 50 تا 60 شاهد درخشانترین دوران فیلمسازی کوروساوا هستیم. یکی از مهمترین فیلمهای او یعنی هفت سامورایی، در این سالها ساخته شد. در این دهه بازیگر محبوب خود یعنی توشیرو میفونه و تاتسویا ناکادای را پیدا کرد و با کمک تمام عوامل به میزانسنی رسید که شناسنامه آثارش شد. ما چه او را دوست داشته باشیم، چه نداشته باشیم نمیتوانیم انکار کنیم که او استاد مسلم فیلمسازی در تاریخ سینما است.» این منتقد مطرح سینما ادامه داد: «کوروساوا در هر ژانری امضاء خود را داشت و کارگردانانی در سراسر جهان خواسته یا ناخواسته متأثر از سینمای او شدند. افرادی نظیر سام پکینپا بارها اعلام کرد که از او متأثر است. یکی از این کارگردانان تارانتینو است که در فیلم بیل را بکش، رد این تأثیر را میبینیم. همچنین سرجیو لئونه فیلم به خاطر یک مشت دلار را با الهام از یوجیمبو ساخت و هفت دلاور جان استرجز از هفت سامورایی اقتباس شده است.»
کارگردانی موفق در ژانرهای مختلف
در سبک شناسی سینمای کوروساوا ناچار به تحسین او هستیم. چرا که کمتر کارگردانی به اندازه او شاهکار ساخته است. هر فیلم او بیانگر گوشهای از ذوق فیلمسازی این کارگردان بزرگ است. قطبیزاده درباره مقایسه او با دیگر کارگردانان مطرح سینما گفت: «اگر بخواهیم او را با جان فورد مقایسه کنیم، او اغلب در ژانر وسترن فیلم ساخت. اما میراث کوروساوا گلچین رنگارنگی از فیلمها در ژانرهای مختلف است. از اقتباس از ماکسیم گورکی و شکسپیر گرفته تا فیلمهایی که از توکیو آن سالهابه ما نشان میدهد. او تصویری باشکوه از گذشته ژاپن به جهانیان عرضه میکند، ساموراییها را تحسین میکند و نگاهی قهرمانانه به آنها دارد. در این موضوع نقطه مقابل کارگردان هم عصر خود، کوبایاشی است که فیلمهایش نشاندهنده نوعی انزوا، شکست و پایان عصر قهرمانپروری است. البته هر دو این ژانر لذت بخش است. چرا که شاهکارهای مختلفی هستند که تفاوت دیدگاه و ایدئولوژی دو کارگردان متفاوت را مطرح میکند.»
چرا «سانجورو» یک شاهکار است؟
پس از موفقیت «یوجیمبو» بود که کوروساوا تصمیم گرفت فیلمی با همان درونمایه بسازد و نتیجه آن خلق «سانجورو» بود. درونمایهای که ضمن رعایت اخلاقمداری و سلحشوری، طنز را هم به آن اضافه کرد. قطبیزاده درباره مضمون فیلم «سانجورو» گفت: «نقش اول فیلم با شخصیتی کولیگونه وارد شهر میشود، رفتارهای سوء تفاهم برانگیز دارد، ژنده پوش است و شخصیتی از خود بروز میدهد که او را از جمع متمایز میکند که لزوماً شخصیتی ممتاز و دارای مزیت نیست. این فردگرایی در نهایت به عمل قهرمانانه منجر میشود. کوروساوا در این فیلم، از کمدی و طنز استفاده میکند. میتوان گفت که در کمتر فیلمی از کوروساوا این میزان از شوخ طبعی را دیدهایم.» این منتقد مطرح سینما با اشاره به وجود عنصر تقابل در قاببندی فیلم گفت: « قاببندی فیلم تقابل بین سانجورو و ۹ شخصیت دیگر را نشان میدهد. آن ۹ نفر از روی هیجان و عدم دور اندیشی تصمیمات شتابزدهای میگیرند. در قاب همه آنها یک سمت هستند و سانجارو در قسمت دیگری قرار گرفته است. این قاببندی بر فردیت و جایگاه قهرمان تأکید میکند. قهرمانی که مهارتهای جسمی و ویژگیهای خوب اخلاقی را در کنار هم دارد.»
قطبیزاده ادامه داد: « کوروساوا، سانجورو را در زمان کوتاهی ساخت. خود او معتقد بود که این فیلم مانند فیلم زیستن یا فرشته مست درونمایهای فسلفی ندارد. سانجورو با آن موقعیتهای به ظاهر واقعی و در دل محیطهای داخلی، در کنار معماری ژاپنی، قرار نبود به عنوان شاهکار کوروسوا به آیندگان معرفی شود اما در نهایت اینگونه شد. حتی شاهکار دیگر کوروساوا یعنی آشوب که اقتباسی از شاه لیر شکسپیر بود، با سانجورو قابل مقایسه نیست. چرا که چیزی که به یادگار میماند شلوغی، عظمت، تعدد لوکیشن، شخصیت و صحنههای اکشن نیست. بلکه درک بالای یک فیلمساز از مسئله زبان در سینما است. در سانجورو آنقدر با قصه فیلم ارتباط برقرار میکنیم که فراموش میکنیم داستان فیلم مربوط به چند سکانس است و شخصیتها از دو دسته خارج نمیشوند. تصاویر آنقدر خیره کننده و تدوین آنقدر پر ضرباهنگ است که در نهایت یک شاهکار کوچک در کارنامه ارزشمند یکی از کارگردانان بزرگ سینما ثبت میشود.»