سارا بابائی
«باغ کتاب تهران» یکی از موفقترین اَبرپروژههای فرهنگی شهر تهران است. پروژهای که در سال 1383 کلید خورد و پس از فراز و فرودهای زیاد در سال 1396 به بهرهبرداری رسید و حالا در سالروز پنج ساله شدنش، تبدیل به یکی از معروفترین پاتوقهای فرهنگی تهران شده است. اما باغ کتاب از آغاز چنین شمایلی نداشت. پس از اتمام پروژه، این بنای مدرن ِ ساخته شده از بتن و شیشه، نیاز به چیدمان و هویت بصری داشت. هویتی که با کاربری باغ کتاب سنخیت داشته و در راستای اهداف آن باشد. یکی از این ایدههای هویتبخش، ساخت و نصب مجسمههایی به یادماندنی در باغ کتاب تهران بود.
در ابتدا نظرات متفاوتی درباره نوع مجسمهها مطرح بود: از مجسمههای نویسندگان کتابهای مشهور گرفته تا مجسمههایی از شخصیتهای شاهنامه. اما در نهایت به یک نتیجهی واحد رسید: ساخت مجسمههایی از شخصیتهای خاطرهانگیز یا اصطلاحاً «نوستالژیک» که ریشه آنها به کتابها و داستانها برمیگشت. شخصیتهایی که هم برای بزرگترها جذاب باشد و هم برای کودکان. پروژهای که سال 1395 آغاز شد و در سال 1396 با مشارکت یک تیم 15 نفره برای ساخت 33 شخصیت کارتونی از 17 داستان مختلف به نتیجه رسید.
با گذشت پنج سال از افتتاح باغ کتاب تهران، برای شنیدن قصهی مجسمههای خاطرهانگیز و محبوب باغ کتاب به سراغ «جواد اکبرزاده» سرپرست و طراح پروژه مجسمههای باغ کتاب و «مینا احمدی» طراح جوان و یکی از سازندگان مجسمههای باغ کتاب رفتیم تا داستان شناختهشدهترین نمادهای بصری باغ کتاب را از زبان سازندگان آن بشنویم.
مجسمهها انتخاب میشوند
احمدی که سازندهی 10 عدد از محبوبترین مجسمههای باغ کتاب از جمله «جودی اَبوت»، «شازده کوچولو»، «زورو و گروهبان گارسیا»، «کوزت و ژان والژان»، «زوتوپیا»، «کوزت و ژان والژان» و «شاهزادهی روم» است، دربارهی داستان آغاز پروژهی مجسمههای باغ کتاب میگوید: «وقتی برای طراحی مجسمهها و جانمایی آنها به باغ کتاب آمدیم، این مجموعه فضایی صنعتی، بدون چیدمان و یکدست داشت و سختی کار اینجا بود که باید برای چنین فضایی مجسمههایی در حالتها و با جانماییهای مختلف طراحی میکردیم.»
احمدی دربارهی چرایی انتخاب این شخصیتها میگوید: «قبل از حضور من در پروژهی مجسمههای باغ کتاب، تحقیقاتی دربارهی شخصیتهای داستانی رمانهای ایران و جهان انجام شده بود و تصمیم بر این بود که مجسمهی شخصیتهایی ساخته شود که دارای دو ویژگی باشند؛ اول اینکه همه شخصیتها از ادبیات داستانی به کارتونها و نمایشها راه پیدا کرده باشند و دوم اینکه از لحاظ بصری برای مخاطب آشنا باشند. هدف این بود به مخاطب نشان دهیم که تمام این شخصیتهای دوستداشتنی مانند «جک و لوبیای سحرآمیز»، «سندباد»، «کوزت و ژان والژان»، «جودی اَبوت»، «بز بز قندی» و «چوپان دروغگو» از دنیای کتابها به قاب تلویزیون آمدهاند و از این طریق پیوندی بین کودک و کتاب برقرار کنیم.»
اکبرزاده اضافه میکند: «البته ایدههایی برای ساخت شخصیتهای شاهنامه هم مطرح شد اما در نهایت کنار گذاشته شدند چون از نظر تصویری برای مخاطب آشنا نبودند و تصویر واحدی برای این شخصیتها وجود نداشت.»
احمدی هم دربارهی انتخاب شخصیتها توضیح می دهد که مسئله اصلی طراحی شخصیتهایی بود که از دنیای کتابها به کارتونها راه پیدا کرده بودند و تعداد این شخصیتها در ادبیات فارسی بسیار کم بود: «مجسمهی «قصههای مجید» از معدود شخصیتهای داستانهای ایرانی است که به قاب تلویزیون راه پیدا کرده و برای بچههای نسل قدیم خاطرهانگیز است و ما هم مجسمهی آن را ساختیم. اما برای اینکه به شخصیتهای ایرانی هم پرداخته شود، مجسمهی «کلاه قرمزی»، «پسرخاله» و «فامیل دور»، «دریاقلی سورانی» و مجسمههای «شاهزادهی روم» هم به دلیل علاقهی کودکان به انیمیشنها به این مجموعه اضافه شد.»
مجسمهها ساخته میشوند
احمدی دربارهی شروع کار ساخت مجسمهها میگوید: «درآغاز کار جمع کوچک و کم تعدادی داشتیم، اما به مرور زمان هنرمندانی به گروه اضافه شدند و فرصتی فراهم شد تا با هنرمندان دیگر آشنا شویم. وجه اشتراک هنرمندان پروژه این بود که در تکنیک شبیهسازی مهارت داشته باشند چون قرار بود مجسمهها را درست همانطور که در ذهن مخاطب ثبت شده است، بسازیم.
شخصیتهای نمادین باغ کتاب ابتدا در محیط کارگاهی ساخته شدند، سپس به باغ کتاب آورده شدند. از نظر سازندگان، از آنجایی که مجسمههای باغ کتاب ابعادی نزدیک به واقعیت داشتند، ساخت آنها در محیط کارگاهی راحت بود و هنرمندان به راحتی تناسب و اندازهی کار را بررسی میکردند. احمدی تأکید میکند که تمام فرایند ساخت مجسمههای بلوک A باغ کتاب از طراحی با مداد تا ساخت ماکتهای اولیه وکوچک به صورت دستی و بدون استفاده از دستگاه انجام شده است. اجزای مختلف مجسمهها به صورت جداگانه ساخته شدند و بعد روی هم سوار یا به اصطلاح مولاژ شدند. «سطح مجسمههای باغ کتاب از فایبرگلاس با ضخامت یک تا دو سانت ساخته شده است. این مجسمهها تو خالی هستند و از داخل هم ساختاری فلزی دارند که به بدنهی فایبرگلاس مجسمه چسبانده شده است. فرایند ساخت این مجسمهها با پایهای از جنس یونولیت آغاز شد و روی آن را با بتونه، گچ یا خمیر مجسمهسازی پوشاندیم. سپس قالبی از جنس فایبرگلاس از آن ساخته میشود. در نهایت یک نمونهی اصلی با جنس فایبرگلاس ساخت، پرداخت و رنگ شد.»
همچنین به دلیل سرپوشیده بودن فضا از رنگ روغن معمولی به جای سایر انواع رنگها مانند رنگ خودرو استفاده شده است. در نهایت هم ساخت هر مجسمه و نصب آن سه ماه طول کشیده است. اکبرزاده هم در تکمیل صحبتهای همکار خود اضافه میکند که فرایند ساخت مجسمههای فایبرگلاس سختیهای خودش را دارد؛ از پخش شدن ذرات پودری فایبرگلاس در حین پرداخت و امکان آسیب رساندن به ریه گرفته تا بوی شدید مواد شیمیایی. در نتیجه باید حین کار از ماسکهای مخصوص و فیلتردار استفاده کنند.
مجسمهها نصب میشوند
نمادهای خاطرهانگیز باغ کتاب به قول اکبرزاده با «جابهجاییهای غولآسا» به باغ کتاب تهران آورده شدند. برای جانمایی مجسمهها هم از ابعاد مختلفی نحوهی قرارگیری و پرسپکتیو مجسمهها بررسی شد.
منطق چینش مجسمهها قرار گرفتن همهی آنها در محل عبور و گذر بود. اما طراحی برخی مجسمهها ایجاب میکرد که در مکان و حالت خاصی قرار بگیرند؛ مانند «جک و لوبیای سحرآمیز» که باید در کنار ستون قرار میگرفت یا «شرلوک هولمز» و مجموعهی «رابین هود» که به خاطر حالتشان امکان قرارگیری در فضای عمومی نداشتند و اگر قرار بود به فضایی غیر از فروشگاه کتاب منتقل شوند، باید طراحی اولیهی آنها تغییر میکرد.
نصب مجسمهها هم داستان جذابی دارد. احمدی توضیح میدهد: «تمام مجسمهها برای نصب نیاز به فونداسیون دارند. اما در باغ کتاب امکان اجرای فونداسیون وجود نداشت، چرا که کفپوشهای مجموعه آسیب میدید. اینجا بود که با کمک برادرم به ایدهای رسیدم. از آنجایی که هر مجسمه پایهای از میلگرد داشت، محل نصب هر مجسمه را به اندازهی میلگردهای آن سوراخ کردیم و درون آن را با چسب مخصوصی پر کردیم. بعد پایههای میلگردی مجسمهها را درون سوراخها جای دادیم.»
اکبرزاده در تکمیل این نکته میگوید که چسبهای استفاده شده برای این کار صنعتی است و برای ترمیم پلهای قدیمی استفاده میشود. در نتیجه مجسمههای باغ کتاب آنقدر در جای خود محکم شدهاند که محال است تکان بخورند و برای جابهجا کردن آنها باید پایههای میلگردی آن بریده شوند!
مجسمهها محبوب میشوند
در این پنج سال پس از نصب مجسمهها و افتتاح باغ کتاب، این مجسمههای خاطرهانگیز به یکی از دوستداشتنیترین نمادهای این مجموعه تبدیل شدهاند. کمتر مخاطبی است که از کنار این مجسمهها رد شود و هوس نکند عکس تکی یا دستهجمعی در کنارشان بگیرد. احمدی علت این محبوبیت را در فضای خاص باغ کتاب و نوع شخصیتهای انتخابشده برای مجسمهها و حال و هوای مجسمهها میداند: «مجسمههای باغ کتاب با مجسمههایی که معمولا در معابر عمومی میبینیم تفاوت دارد. مردم به مجسمههای معابر معمولا نگاهی گذرا دارند. اما اینجا، با مجسمهها ارتباط برقرار میکنند، چرا که هم فضای خاص فرهنگی و تفریحی باغ کتاب این امکان تعامل بیشتر را فراهم می کند و هم موضوع مجسمهها با داستانها و انیمیشنها و فیلمهایی که دیدهاند و از آنها خاطره دارند، در ارتباط است.»
مجسمههای باغ کتاب با ایدهپردازی و هنر افراد مختلف ساخته شد و با استقبال مخاطبان به محبوبیت رسید. حالا دیگر «جودی اَبوت» با انبوه کتابهایش، «رابین هود»ِ در حال شکار، «جک و لوبیای سحرآمیز» و تخممرغ طلاییاش، «ژان والژان» با نگاه مهربان و حمایتگرش به «کوزت» و «زورو» در حالی که «گروهبان گارسیا» را طنابپیچ کرده است جای ثابتی در عکسها و سلفیهای مخاطبان نسل قدیم و جدید باغ کتاب پیدا کردهاند.