خیلیهایمان با «مهدی اخوان ثالث» یا «م. امید» در سالهای مدرسه آشنا شدیم. شعر «باغ بیبرگی» و «زمستان» او در کتاب ادبیات سالهای مدرسه جا خوش کرده بودند و یادآور خاطرات آن دوره هستند. اخوان ثالث ۱۰ اسفند ۱۳۰۶ در مشهد به دنیا آمد. او در دبیرستان در رشته آهنگری درس خواند اما به دلیل علاقه نداشتن به ریاضی، فیزیک و شیمی، هیچوقت نتوانست سال دوازدهم را به پایان برساند و وارد دانشگاه بشود.
علاقه به موسیقی، از پدر به او به ارث رسید اما خیلی زود استعداد شاعری در او نمایان شد. استعدادی که با حمایت و تشویق پدر مواجه شد. ۱۶ ساله بود که اولین اشعارش را سرود و حدودا ۲۰ ساله بود که از مشهد به تهران آمد. اخوان را با اشعار اجتماعی و حماسیاش میشناسند. او در ۲۴ سالگی اولین مجموعه شعر خود را با نام «ارغنون» به چاپ رساند و پنج سال بعد، شاهکارش «زمستان» را به علاقمندان ادبیات عرضه کرد. مهدی اخوان ثالث بعد از حضور در محفلهای ادبی تهران، خیلی زود به یکی از شاعران جریانساز دورهی خود تبدیل شد. او در اواخر عمر به عنوان استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای تهران تدریس کرد.
اخوان ثالث ۴ شهریور سال ۱۳۶۹ در تهران از دنیا رفت و در مشهد، در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
شعر «باغ بیبرگی» او را با هم بخوانیم:
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بیبرگی، روز و شب تنهاست،
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامهاش شولای عریانیست
ور جز اینش جامهای باید،
بافته بس شعلهٔ زر تارِ پودش باد
گو بروید، یا نروید،
هرچه در هرجا که خواهد، یا نمیخواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو گرمی نمیتابد،
ور به رویش برگ لبخندی نمیروید،
باغ بیبرگی که میگوید که زیبا نیست؟
داستان از میوههای سر به گردونسای اینک خفته در تابوت
پست خاک میگوید