از او دو کتاب «پرسه در احوالات ترون و ترونیا» و «فرهنگ بر و بچههای ترون» و آلبومهای صوتی «صدای طهرون قدیم» باقی مانده است. خودش در مقدمهی کتاب «پرسه در احوالات ترون و ترونیا» با لهجهی مردم تهران قدیم نوشته: «هشتاد و پن سال پیش پا تو این دنیا گذوشتم، پدربزرگم تو بازار ترون حجره داشت و پدرم تو سبزیکاری امین الملک سقط فروشی. مادربزرگم، پدربزرگم، پدرم، مادرم، زنم و خیلی از کس و کارام تو همین ترون زندگی کردن و تکتکشون زیر خاکش جا خوش کردن.» حالا خودش هم شش سالی میشود که زیر خاک همین شهر جا خوش کرده اما خواندن برشهایی از خاطرات او در این کتاب هنوز شیرین است:
این توپخونه همون توپخونهای بود که سالی چند بار جلو همون بلدیّه به مناسبتهایی آتیشبازیِ مفصل را میانداختن و خلق ترون سر از پا نمیشناختن و از چارگوشهش میکوبیدن برا تماشاش میاومدن. خدا میدونه چه غوغایی به پا میشد. تا اونجایی که یادم میآد اولین کارناوال شادی رو اونجا دیدم. همون توپخونهای که تو ماه رمضون، اول افطار و دمدمای سحر صدای شیلیک توپش به خونه مردوم روزهدار میرسید و اونا رو خبر میکرد. همون توپخونهای که با غرش توپش تحویل سال نو و شادی نوروزو به همه جا میبرد. (ص ۱۷ و ۱۸)
لکلَکهامون سالای سال رو گلدسّهها پناه میگرفتن، اونا اَمّا بودن و با ما زندگی میکردن، همه ساله به مسافرت زمسّونی میرفتن، میگفتن سالی یه دفه میرن مکه؛ مام بشون میگفتیم حاجی لکلک. (ص ۷۱)
خود نایب چلویی سکّه بازار بود و سرشناس. کوچیک و بزرگ میشناختنش و بش احترام میذاشتن. مردی بود خیّر و دس و دل باز. اگه یه صنّار و سه شِی درمیاُورد تَنا اَگّلوش پایین نمیرف. خیلیا از قِبَلِش به نون میرسیدن و دعاگوش بودن. زادگاهش تبریز، اسمش «غلامسین»، فامیلش «علی اله» معروف به «نایب چلویی»؛ اولین کسی که چلوکبابو به مردم شناسوند همون مرد با ذوق بود. چلوکباب کوبیده با دوغ و سُماق. (ص ۲۳)
یکی از ترانههای او را بشنوید و او را بیشتر بشناسید.
📌کتابهای موجود مرحوم احمدی را میتوانید حضوری از کتابفروشی «باغ کتاب» تهیه کنید یا از ساعت ده صبح تا شش بعدازظهر با شماره ۹۶۰۴۵۶۹۳ تماس بگیرید.