احتمالا شما هم «ارغوان»، شعر معروف جناب هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) را خوانده یا شنیدهاید؛
ارغوان! شاخهی همخونِ جدا ماندهی من
آسمانِ تو چه رنگ است امروز؟
آفتابیست هوا؟
یا گرفتهست هنوز؟
شعر استاد ابتهاج ادامه دارد و متن کامل آن را حتما بخوانید اما بد نیست بدانید که این درخت ارغوان در خانهای است حوالی میدان فردوسی. خانهای که سالها پیش محل زندگی هوشنگ ابتهاج در تهران بوده و حالا به ادارهی سیمان تعلق دارد!
ابتهاج این شعر را در وقت فراق از درخت ارغوانش سروده است. سالها پیش وقتی آقای شاعر این خانه را میخرد، این درخت خشکیده بوده و دیگران پیشنهاد میدهند درخت را قطع کند تا از فضای باغچه برای کاشتن گل و گیاههای دیگری استفاده کند اما سایه موافق این کار نیست. او به درخت خشکیده میرسد و با رسیدگی و محبت او ارغوان دوباره جان گرفت و سبز شد. این درخت در بهار، بهویژه اردیبهشتها، غرقِ گلهای ارغوانی میشود.
چند سال پیش وقتی از آقای ابتهاج خواسته بودند شعر ارغوان را در محفلی بخواند، گفته بود درخت ارغوانِ خانهاش با بچههایش قد کشید و تاثیر زیادی روی او داشته است. او گفت همهی سالهایی که در خانهی خود نبود، یاد این درخت برای نشانهی همه چیز بود؛ از دوست و آشنا تا باورها و عقاید. ابتهاج این درخت ارغوان را یکی از اعضای خانوادهاش میداند.
خانهی ابتهاج در میدان فردوسی در حال حاضر ساختمان ادارهی سیمان تهران است اما به دلیل وجود درخت ارغوان، در ۲۶ آبان ۱۳۸۷ در سازمان میراث فرهنگی به ثبت ملی رسید.
به دلیل تغییر کاربری این خانه، امکان بازدید عمومی برای شما وجود ندارد. اما اگر از شنبه تا چهارشنبه، در ساعتهای اداری از میدان فردوسی، خیابان شهید تقوی (کوشک) و کوچهی انوشیروانی گذر کردید، میتوانید درخت «ارغوان» را در حیاط ساختمان ببینید.